سلام ب همه😁

.

نظرای پارت 21 کو؟!🙄

.

اومدیم با یه خلاصه جدید! 

نظر بدین برا پارت 21 تا 22 رو آپ کنم😁

.

#امیر : بلاخره رسیدیم باغ و تا آماده شدن کبابا ب اجبار بابام مجبور شدم دست مارال و بگیرم و پیاده روی کنیم باغ و!...

# مارال : این دومین باری بود ک با هم قدم میزدیم! اتفاق اون روز و سعی میکردم فراموش کنم...ک نفهمیدم چی شد و پام لیز خورد افتادم تو استخر! 

# امیر : تیشرتمو کندم و خودم و انداختم تو استخر! با سختی کشیدمش بالا ک از هوش رفته بود و خودم و کشیدم بالا و بردمش بالا سمت اتاق! همه نگران مارال بودن !

#مارال : چشام ک باز شد تن خیس امیر و دیدم با موهای کاملا خیسش ک رو پیشونیش چسبیده بودن! خواست بره ک دستش و گرفتم و افتاد تو بغلم!

__________________

بله بله😁😀

پیش بینی ببینما😉