سلام عشقا😁

من بازم برگشتم با یه خلاصه هیجان انگیز دیگه!

.

.

#امیر : بین راه مارال حالش بد شد و ماشین و نگه داشتم...

#مارال : با لباسای مهمونی که تو تنم بود رفتم زیر دوش حموم و امیر با استینای تا زده ی پیرهنش شامپو ریخت رو سرم!...

#رهام : باورم نمیشه! امیر و مارال کجا گذاشتن رفتن؟ مهمونا رو ول کردن! خدای من از دست این پسر ! ک چشمم ب دریا خورد ک داشت گریه میکرد...

#مارال : نشستم رو تاب و گوشیمو روشن کردم دیدم صد تا میس کال از طرف دریا ! رفتم سمت امیر و ....

___________

خوب خوب!😁

پیش بینیارو میبینم😁😁

اگه دخترای خوبی باشین و نظراتونو سریع تر بدین همین امشب پارت و میزارم😁