خلاثه پارت 19
سلام عشقا😁
من بازم برگشتم با یه خلاصه هیجان انگیز دیگه!
.
.
#امیر : بین راه مارال حالش بد شد و ماشین و نگه داشتم...
#مارال : با لباسای مهمونی که تو تنم بود رفتم زیر دوش حموم و امیر با استینای تا زده ی پیرهنش شامپو ریخت رو سرم!...
#رهام : باورم نمیشه! امیر و مارال کجا گذاشتن رفتن؟ مهمونا رو ول کردن! خدای من از دست این پسر ! ک چشمم ب دریا خورد ک داشت گریه میکرد...
#مارال : نشستم رو تاب و گوشیمو روشن کردم دیدم صد تا میس کال از طرف دریا ! رفتم سمت امیر و ....
___________
خوب خوب!😁
پیش بینیارو میبینم😁😁
اگه دخترای خوبی باشین و نظراتونو سریع تر بدین همین امشب پارت و میزارم😁
+ نوشته شده در جمعه بیست و پنجم مهر ۱۳۹۹ ساعت 11:41 توسط بهار
|