#رهام

ای بابا چرا حواست....با دیدنش قیافم اینجوری بود😨😨 آخه مگ میشه؟! خدایا مگ خودت نمیبینی این دختر چ بلاهایی سرم میاره بازم سر راهم میزاریش؟؟!!! کجا برم چیکار کنم از دست این! امیرم ک دو روزه اصن جواب تلفنمو نمیده چ زندگی گندی شده😑 بعد با کمال پررویی گف: عه اقای هادیان! ببخشید توروخدا ندیدمتون!  چیزیتون ک نشد بزارین کتتونو درس کنم کج شد! خندشو میخورد و بروز نمیاد من ک میدونستم فقد میخواست حرصم بده!... دستشو برد سمت یقه ی کتم ک دستشو گرفتم محکم! چن ثانیه روش قفل شدم...خدای من! من چرا اینجوری شدم یه دفه؟ اونم زل زده بود بهم دستشو محکم مشت کرده بود ک فک میکردم الان رگای دستش درمیاد! این اندازه ی نفرتش به من بود! منم با سرعت زیادی نفسام و رو صورتش پرت میکردم ک اندازه ی نفرتمو نشون میداد! انقد نفسمو سمتش پرت کردم ک چشاش بزور باز میشدن. .. به خودش اومد و دستش و از تو دستم جدا کرد! با یه پوز خند راه افتادیم سمت صندوق ک غذاهامونو بگیریم! تا خواستم سینی مو بردارم یه فکری ب سرم زد! آخ آره!  یکمم من بخندم و خیره شدم به سسی ک کاملا پر بود! گرفتمشو اروم گذاشتم پایین میز که نبینه من بودم و چنان فشار دادم به دیوارش ک کاملا سسی شد! خخخخ وای قیافش شبیه این گوجه های پلاسیده شده بود😂😂😂 ای کاش ی عکس ازش میگرفتم وای خدا بزور جلوی خندم و گرفته بودم ک مردم داشته بهش میخندیدن!  یهو با جدیت اومد جلو و یقه ی لباسمو محکم گرف...آب دهنمو بزور قورت دادم. خیلی فاصله ای با هم نداشت صورتامون....ک لب زد: مثه اینکه تنت زیادی میخاره پسر! اروم لب زدم: همونجوری ک مال تو میخاره! خیره بود ب چشام و نفرتی ک هر لحظه نسبت بهم بیشتر و بیشتر میشد...ای کاش اونم میفهمید ک چقد نسبت بهش تنفر دارم! ک لب زد: میخوای یه کاری کنم ک دیگ تنت نخاره؟؟؟!!!! مشتاقم.... _پس خودت خواستی رهام! اولین باری بود ک اسمم و صدا میزد! کثافت اسمم و رو دهن کثیفش میچرخوند! که یهو نفهمیدم چیشد محکم لباشو چسبوند به لبام!....چیشد؟؟؟!!! یه لحظه یه لحظه! انگاری هنگ کردم! مغزم ارور میداد و مردمی ک ثانیه ب ثانیه کنجکاو تر از ثانیه ی قبلی! این دختره....منو....منو....حتی رو زبونم نمیچرخید ک چه کار کثیف کرد اون لحظه! آروم لباشو از رو لبام برداشت و گف : دیدی گفتم خودت خواستی؟ ! دفه ی بعد تکرار کنی بد تر از اینا میکنم که آبروت بره! حالیت شد؟؟؟!!!... که یه دختر اومد سمتم و خیلی بهم نزدیک شد و گف: رهام جون از دست این دخترای لاشی چیز دیگه ای بر نمیاد ! تو خودتو ناراحت نکن ملوسم! این دیگ چرا اینجوری میکنه؟! اینجا چ خبره؟! ک یهو این دختره آتیش شد و گف: تو چی میگی عنتر حرومزاده؟؟! جان؟! این دختره داشت اینارو میگف😨😨 ادامه داد:گمشو از اینجا رهام من رهام من! انقد رهام جون رهام جون برا من نکن میزنم له و لوردت میکنم! الان رو من غیرتی شد؟؟!!! این یکی دختره گف: چته بابا نکنه روش غیرتی شدی! دیگ داش کفر این یکیو در میورد موهاشو محکم گرف تو دستش ک جیغش بلند شد! _تو چی گفتی؟؟!!!ببین دختر خوب من با این آقا پسر یه مشکل داشتم ک هیچوقتم حل نمیشه ما با هم مشکل داریم شما برا چی دخالت میکنی؟ حالا چون دفه اولت بود عذر خواهی کن میبخشمت!  _خفه بابا من از تو عذر خواهی کنم؟؟!! ک دس بکار شدم و محکم کمر دختره رو گرفتم و سمت خودم میکشیدم ک بیخیال بشه! +بابا ولش کن دختر حالا یه چیزی گف! دختره رو ول کرد اومد سمتم:تو چی میگی ها؟ کسی ب تو گف حرف بزنی؟؟!!دستشو محکم گرفتم و با خودم کشوندمش بیرون! رفتیم بیرون و بهش گفتم: یا از اینجا میری یا پلیس و خبر کنم؟! _گه نخور بابا! خودم پا دارم میرم! و راهشو کج کرد ک بش گفتم: کارت خوب نبود ک جلوی این همه آدم منو ببوسی!... سر جاش میخ کوب شد! هیچی نگف...که بعد چن ثانیه بازم شروع کرد به رفتن!نفس عمیقی کشیدم و سوار ماشینم شدم و رفتم خونه....آخ ک چه روز گندی بود😑😑😐

#امیر

تو اتاقم بودم و با گوشیم ور میرفتم! داشتم مثه قبل فنارو فالو میکردم ماشالله دایرکتم ترکیده بود! همه پیام داده بودن منم فالو کن توروخدا منم فالو کن...و ...منم مجبور بودم همشون و فالو کنم خیلی زیاد بودن! که رهام اومد رو صفحه! صدام و صاف کردم و جواب دادم: سلام داداش! خوبی؟ _چ سلامی چ علیکی؟ چرا هی غیبت میزنه! چرا جواب نمیدی چرا جواب پیامم و نمیدی؟! +رهام اروم باش! داری رانندگی میکنی؟! هیچی نگف عصبی گفتم: گفتم داری رانندگی میکنی؟! اروم گف:ارع...+مگ نگفتم موقع رانندگی با تلفن حرف نزن حواست پرت میشه! _ امیر ول کن توروخدا حالا تو ام برا ما فیلسوف شدی! + چیشده رهام؟! _هیچی +من تورو میشناسم!  از طرز حرف زدنتم میفهمم چیزی شده! خوب ینی نمیخوای بهم بگی؟؟!! _امیر این دختره خیلی رو مخه! +دختره؟؟!!! کدوم دختره؟؟!! ک یهو صداش چنان رف بالا ک نزدیک بود کر بشم! _همین دختره ی لات و بی سر و پا و اشغال عوضی و....خواست ادامه بده که صدای بزور نگه داشتن ماشینش و شنیدم + وای! رهام؟؟!! پشت خطی؟ رهام حالت خوبه؟! ک شنیدم داره فحش میده ب یارو! _خودت جلوت و نگا کن! ب من چه ک کوری!...برو بابا الدنگ! بعد اومد اینجا! _جانم امیر؟! چیشد؟ +رهام چیکار میکنی! مواظب باش نزدیک بود تصادف کنی! حالا اروم بگو کدوم دختره ک انقد توروبهم ریخته برم خفش کنم!..._سخت جونه داداش! +تو بگو! _دوست همون دختره ک اونشب باهاش تا بیمارستان رفتی.... که برق از کلم پرید و از رو تخت 3 متر پریدم! +چی؟! اون دختره....اون؟؟!!! باورم نمیشه! اون از کجا پیداش شد؟! _نمد بخدا! هر چه ک چشم باز میکنم اون عین بختک جلو چشمه! تا زه امشب ی کاری کرد ک آبروم کاملا رف....ینی اگ ادامه میداد زنگ میزدم پلیس! + وای وضع خیلی خرابه! خوب...چیکار کرد حالا؟؟!! _ولش....+رهام😲😲 _خب....منو بوسید! +جااااان؟؟؟؟!!!! چی داری میگی؟! رهام اون تورو بوسیده؟! آخه واقعا گیج شدم باورم نمیشه دارم با رهام حرف میزنم! باید رو در رو حرف بزنیم بیا خونمون! _اصن اعصاب ندارم امیر...فردا پارک منتظرتم! فعلا فقد میرم بخوابم! +برو داداش به هیچیم فک نکن! فردا میبینمت!  _پس تا فردا +برو داداش شبت بخیر اونم در جوابم همچنینی گف و قط کردم ک علی ذوق زده در اتاقمو از جا کند اومد تو! +علی دره ها😑😐 _وای ببخشید امیر! نفس نفس میزد! _وای امیر قلبم دارع از جا کنده میشه!!!!+خوب چیشده زود باش بگو! _نمیشه!بیا پایین بابا بهت میگه! چش غره ای بهش رفتم رفتم پایین تو پذیرایی و منتظر حرف بابا بودم!همه نشسته بودن ک گفتم:مثه اینکه فقد منو کم داشتین! بابام از اونور گف: بیا امیر جان! بیا بشین میخوام باهات حرف بزنم!  رو مبل یه نفره ی طرح دار نشستم و خیره ب بابا منتظر حرفش شدم! ک علی گف: وای بابا لگو تا امیرم خوشهال بشه! بابا گف: پسرم! فردا شب خاله مریمت یه مهمونی گرفته ک کنار هم باشیم! از یه طرفم دانشگاه علی نزدیکه! گفتیم یکیش کنیم! فردا شب خالت وقت نداره گف من بهت بگم! +شرمندم بابا من نمیتونم بیام کار دارم! _ینی چی پسرم؟ میخوای ما رو جلو خالت سرافکنده کنی؟؟! +آخه بابا..._اما و ولی و آخه نداریم! قول دادم بهش پسرم! ک مامانم از اونور گف: پسر گلم! بابات راس میگ خالت دوس داره تو هم باشی! خواستشو زمین ننداز عیبه! دیدم داره مظلومانه نگام میکنه علیم خیلی اصرار داشت قبول کنم دلم نمیومد ک بهوش نه بگم! به ناچار گفتم: باشع سعی میکنم...._الحق ک داداش خودمی! اینو گف و از کولم رف بالا! +علی بیا پایین زشته مثلا چن روز دیگ میخوای بری دانشگاه! خندید و محکم لپمو بوسید! خندم گرف....ک بابام گف:فقد پسرم باید یه کت شلوار رسمی بگیری ک حسابی خوشتیپ بشی!!.......

_______________________

تقدیم نگاهتون🤗

نظر فراموش نشه بوص ب کلتوننن😘

پارت بعد از امیر و مارال. ...