پارت ۴۷
# مارال
چشمام و باز کردم تو بیمارستان بودم! دومین باری بود که بیمارستان و میدیدم. یکم که دور برم و نگاه کردم فهمیدم اونجا جای قبلیم نیست! احساس کردم ی چیزی گم کردم! اره....من امیر و گم کرده بودم! امیر کجاست؟! چقدر باید دنبالش بگردم تا پیدا شه؟! امیررررر.... صدام بالا رفت که پرستارا ظاهرا دریا رو صدا زدن و اون اومد سمتم که ارومم کنه! _عزیزم بخدا دست من نبود از خدامه امیر و ببینی ! بخدا دکتر گفت باید انتقال پیدا کنی اینجا! اشکام و پس زدم و با بغضم لب زدم خیلی خوب....خیلی خوب! گوشیتو بده من بهش زنگ میزنم بیاد اینجا! همونجوری که حرف میزدم گفت_خودم زنگ میزنم بهش تو اذیت نشو! من الان دارم اذیت مبشم میفهمیی بدون اون نمیتونم نفس بکشم دریاااا چرا متوجه نیستیییی نمیتونم هوا بگیرم نمیتونم نمیتونم نمیتووونمممم بیمارستان و گذاشته بود م رو سرم و پرستارا سعی داشتن ارومم کنن! بلاخره یه مسکن بهم زدن و تو حالت خواب و بیداری اروم بودم! اما یه صداهایی میومد! صدای امیر....! نکنه اومده؟! با خوشحالی چشمام و باز کردم و خودکار برگشتم سمتش! لبخند میزد و صد بار دیوونه تر از دیروز! وای خدایا چی افریدی؟!، من دیوانه وار عاشق بندت شدم! اونو بهم عطا کن ازت خواهش میکنم...! با چشمای بادومیش زول زده بود تو چشمای پر از اشکم! اومد جلو تر و اشکام و پس زد! خیلی بچه گونه گفت_گریه نکن قلب امیر!....من اینجام! بغضم شدت گرفت+اگه نباشی!.... _من هستم همیشه! و خواهم بود...! دستم و گرفت و همراهش راه افتادم! بدون حرفی منو تا یه جایی میبرد! اما کجا؟! سعی کردم سکوت کنم و لذت ببرم از کنارش بودن! سر جاش وایساد و یه نگاه با لبخند کج بهم انداخت! لبخند تلخی زدم که دستاش و دور صورتم قاب کرد و منو بوسید! بهترین لحظه عمرم! قشنگترینش بود...! لباش و از لبم دور کرد و خندید! از گرمای شدید داشتم میمردم که با شتاب از رو تخت پریدم...نه نه نه! خواب بود...! یعنی چی اخههه کجایی امیر کجایی دور سرت بگردم! دریا اومد تو اتاق و گوشی و گرفت سمتم _بیا امیر پشت خطه! خوشحال شدم! با شتاب گوشی و ازش گرفتم و ب لکنت افتادم! بعد ۳ سال....تموم شد این کابوس! لب زدم +سلام! نفهمیدم چیشد که گوشی قطع شد و صدای داد رهام به گوشم میخورد که داشت امیر و میگرفت! چی چیشد! رهام گوشی و گرفت و باهام حرف زد! صداش خوب نبود! نفس نفس! +رهام...رهام امیر! _حالش بد شد مارال میبرمش خونه! ناراحت شدم اما ب رو نمیووردم! +باشه باشه! عین چشمات ازش مراقبت میکنی رهام ! جون من دستت امانت! _از جونت عین جفت چشمام مواظبت میکنم! تلفن و قط کردم و لباسام و عوض کردم! _چیکار میکنی! +حوصله اینجا رو ندارم! برمیگردم خونه ! سعی کرد باهام کل کل نکنه و یه جوری دکتر و راضی کرد امشب مرخص بشم! اونم موافقت کرد و با گرفتن یه تاکسی راه افتادیم سمت خونه! تو تاکسی یه آهنگ قشنگ پخش میشد که اشک آدم و در میوورد!
میزنه بارون رفتی رو شیشه! این دل ساده تنگ تو میشه!
هوای چشمام رفتی که ابری شه!
شبایی که از خاطره سیره!
اسمت و رو قلبم مینویسم!
رفتی از این شهر جای تو خالی شه!
باور کن دلتنگ شدنم درده! کی فکرشو میکرد قلب تو از من برگرده!
یکی بعد تو انگار نیمه قلبش و گم کرده! گم کرده!....(تکرار) ناصر پورکرم_دل عاشق
' حتما اهنگهای بین رمان رو دانلود کنید پشیمون نمیشین '
موزیک تموم شد و ظاهرا رسیده بودیم! از افکارم فرار کردم و پیاده شدم که دریا همونجوری که داشت کرایه رو حساب میکرد ی فکری ب سرم زد! من باید برم! باید برم پیش امیر....باید ببینمش! دلم ب تپش افتاد و از هول اینکه دریا نبینه منو از یه کوچه باریک و تنگ فرار کردم و دیگه هم برنگشتم!.....هوا خیلی تاریک بود و خیلی خسته بودم! ساعت حدودا ۳ صبح و نمایشگر بود و هنوزم راه میرفتم! یه مسافر خونه بین راه ب چشمم خورد و از خستگی رفتم داخل که امشب و استراحت کنم! از اینجا هم ب امیر زنگ میزنم! اره فکر خوبیه...! یه اقای مسن با موهای سفید پشت میز بود و بعد سلام هر دومون ازش اجازه خواستم تا ب یکی زنگ بزنم اونم اجاره داد! شماره رهام و با دستای لرزونم گرفتم ! اونقد هول بودم شماره رو سه دور خوندم ی جاشو اشتباه ننوشته باشم! بلاخره درست شد که بعد چن تا بوق جواب نداد! کلافه شدم و زنگ و گذاشتم برای صبح! از اون مرد تشکر کردم و بعد گرفتم یه اتاق و بارونیم و از تنم در اوردم و پنجره اتاق و باز کردم! هوا کم کم سرد میشد اما بعدش گرم! اخرای پاییز بود و اولای زمستون! و این خبر تولد امیر و بهم یاداوری میکرد! حتما کنسرت میزارن!...نشستم حساب کردم تا تولدش یه هفته بیشتر نمونده بود...! حتما باید ببینمش!....خدایا خودت کمکم کن! دراز کشیدم رو تخت و بعد سنگین شدن چشمام متوجه چیزی نشدم!
___________________
تقدیمتون!
ببخشید واقعا عذر میخوام بابت تاخیر! کار زیاد دارم و رو یه رمان جدید دارم کار میکنم که ایشالله خبرای خوبی میرسه!
پارتای جدید اوای ملورین رو هم همین الان و بعدی رو فردا میزارم!
بازم عذر میخوام!