#مارال

اوف بلاخره رسید! بعد کلی شوخی و ثابت کردن ب دریا ک من خود مارالم نوبت ب چایی رسید و الان تو اشپزخونه داشتم چایی می ریختم. یهو صدای امیر ب گوشم خورد! _مارال....مارال! ها؟! چیشد؟ یه لحظه...از ترس تا خواستم برگردم سمت صدا دستم خورد به چاییا و همشون و ریختم! وای خدا لعنتت کنه!...دریا خبر دار شد و اومد کمکم، _مارال چیشد عزیزم؟ حواست و جمع کن! +هیچی نشد خوبم! یکم مکث کرد روم! +بابا دروغم کجاس میگم خوبم! _مطمعنی؟! +بله مطمعنم! دستم و گرفت و کشوندم تا پذیرایی و نشوندم رو مبل! _تو همه چیز و گفتی جز اصلی ترینش! خودم و زدم ب اون راه ! +اصلی نمونده! چشماش و ریز کرد! +بابا اونجوری نگام نکن! _چجوری! +اونجوری دیگ! ه....همش...همش...فک میکنی من....من..._تو چی؟! +هوففف ظرفا مونده میرم بشورمشون! دوباره دستم و کشید..._مارال دلم میخواد راستش و بگی! +راست چیو؟! _راست این حرفی ک میگم الان! +حرفی نمونده ک بخوای بگی! _پس جوابم و گرفتم! +جواب چبو؟ _وقتی همش ازش فرار میکنی پس جوابت اره ست! +من از چیزی فرار میکنم؟! _خودت و نزن ب اون راه! میدونی کیو میگم...اومد جلو و دستم و گرفت! _دستات عرق کرده! سری جمعشون کردم +استرس چاییارو گرفتم خوب! _خیلی باحالی! صداش رفت بالا .،_د لعنتی چرا نمیگی بعد ۳ سال هنوزم مهمه برات ها؟!!!! با توام...متناسب با تن صداش داد زدم+کیو میگی دریا؟ ولم کن دس از سرم بردار! سریع از پیشش رفتم تو اشپزخونه ک نرسیده بهش داد زد _امیر و میگم! شنیدی؟؟؟!!! امیر...! سر جام وایسادم و اون صدا باز تو مغزم پیچید! خدایا چرا از سرم نمیپره فکرش؟! چرا داغونم میکنه! اوففففف...،بغضم و قورت دادم+تو مثل اینکه سرت خورده ب جایی! یکم فک کن بعد حرف بزن! من لاشی اگ ب فکرش بودم ۳ سال ترکش نمیکردم! _چون ب فکرشی ترکش کردی! حتی خودتم نمیدونی چرا! +دیگ زیاده روی میکنی! ب این حرف رفتم تو اتاق و در و بستم...! لعنتی خدا محوت کنه از رو زمین! تا تونستم زار زدم و بالشت و جلو دهنم فشار میدادم!...

# امیر

​​​​​​​اوفففف چقد اصرار اخه! نمیخوام عههه..._این و بخور! از بین میری امیر... لطفا! +ببرش اونور! دست دارم بردارم! بهم نمیخوره این و میفهمی رهام؟! با کلافگی گذاشتش کنار ک گوشیش زنگ خورد ! بعد مکث کوتاهی جواب داد _الو سلام خوبی؟! حدس میزدم دریا باشه...یعنی الان پیش ماراله؟ _عه تو پیش مارالی؟! وای حدسم درست بود...! برگشتم سمت رهام+گوشی و بده ب من! یکم گیج شد ک گوشی و ازش گرفتم!...+الو ....الو!....یه حرفی بزن ! ی چیزی بگو!...هنوزم ساکت بود! دریا! با توام...رهام گوشی و ازم گرفت و بعد یکم حرف قط کرد، _این چ حرکتیه امیر؟! ظاهرا....برگشتم سمتش +ظاهرا چی رهام؟! چیییی؟! _ظاهرا اون لحظه ک تو گوشی و گرفتی مارال پشت خط بوده! +چی....مارال؟! اون بوده؟! حتی حرف نمیزد! باورم نمیشه...باورم نمیشه!....با کلافگی پاشدم رفتم بالا و صدای کجا کجای رهام و بی اهمیت پایین جا گذاشتم!...

_________________

​​​​​​​تقدیمتون